یومَ یَفِرُّ المَرءُ مِن أخیه
وَ أُمِّهِ وَ أبیه
وَ صاحِبَتِهِ و بنیهِ
می گویند وقتی موت بر کسی حاضر می شود؛
در واقع، میت در محضر موت واقع می شود؛
حضور و احتضار است؛
و انتقال از نشئه ای، از عالمی از عوالم وجودی ب نشئه یا عالم دیگر رخ می دهد،
در حقیقت، میت، از تمام چیزهایی ک با آنها انس داشت، گریخته است.
دیگر نمی تواند با آنها ارتباط برقرار کند.
چون آنها از این لحظه ب بعد، دیگر خودی نیستند.
نامأنوسند.
بیگانه اند.
غریبه اند.
قدرت ادراک احوالات نشئه ی دیگر را ندارند.
چه بسا میت دیگر سراغ آن آشنایان ک زمانی بدانها متعلق و وابسته بود نیاید؛
و چه بسا ب سراغ غریبه هایی برود ک در نشئه ی قبل هیچ ارتباطی با آنها نداشته.
این یوم، چه یومی است؟
قیامت صغراست.
یوم الفرار
یوم رهیدن از هرچه وابستگی و دلبستگی.
یومی ک دیده بر حقایق گشوده می گردد و حقیقت ارتباط و اتصال را در می یابی.
و در می یابی چه بسا با عده ای مأنوس و یا حتی هم بستر بودی، و فرسنگها از او فاصله داشتی.
و یا با غریبه ای نا آشنا در فرسنگها دور از خودت هیچ ارتباط و اتصالی بظاهر نداشتی؛
تازه می فهمی حقیقتاً با چه نفسی مناسبت داری؟
آن لحظه است ک قیامت تو ظهور می کند، حقیقت را در می یابی و بسوی انیس غریب خود پر می گشایی و حتی دیگر ب سراغ وابستگان نشئه ی پیشین خود هم نمی روی.
این یوم، از یک سو یوم الفصل است و
از سوی دیگر، یوم الجمع و یوم الوصل.
درباره این سایت